دو سرنوشت، دو جبهه؛ حکمتیار در کنار جبهه الاقصی، خلیلزاد در خدمت صهیونیسم
به قلم: دوکتورعبدالرووف (توانا)
بریا نیوز:(شنبه۲۸ سنبله) قدس، نخستین قبله مسلمانان و جایگاه معراج پیامبر اکرم ﷺ، تنها یک شهر یا سرزمین اشغالی نیست؛ بلکه شناسنامه امت اسلامی است. هویت هر مسلمان در آیینه قدس شناخته میشود و جایگاه هر جریان سیاسی بر اساس موضعگیری در قبال آن سنجیده میگردد. در این میدان، دو جبهه تاریخی در برابر هم صفآرایی کردهاند:
• جبهه اسلام: برآمده از قرآن و سنت، که قدس را قلب امت و نماد عدالت میداند.
• جبهه طاغوت: برساخته استکبار و صهیونیسم، که قدس را ابزار اشغال، معامله و سلطه کرده است.
نمونه روشن این دو جبهه در تقابل میان مهندس گلبدین حکمتیار و زلمی خلیلزاد آشکار میشود؛ یکی صدای جبهه اسلام و دیگری ابزار جبهه طاغوت.
۱. قدس در قرآن و تاریخ؛ شاخص امت اسلامی
قدس از منظر وحی و تاریخ، همیشه آزمونگاه امتها بوده است:
• در آیه اسراء (۱)، مسجدالاقصی حلقه اتصال تاریخ انبیاء و امت محمدی معرفی شد.
• در آیه بقره (۱۴۴)، تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه یادآور جایگاه تاریخی و معنوی قدس است.
• در آیات مائده (۲۰-۲۱)، امتناع بنیاسرائیل از ورود به سرزمین مقدس، نشانهای از سقوط معنوی آنان بود.
از جنگهای صلیبی تا امروز، قدس معیار جدایی مجاهدان راستین از مدعیان دروغین بوده است؛ همانگونه که صلاحالدین ایوبی در قرن ششم هجری و مقاومت مردم غزه در عصر حاضر نشان دادهاند.
۲. حکمتیار؛ صدای جبهه اسلام و قدس
مهندس گلبدین حکمتیار، با همه نقدهایی که بر عملکرد سیاسیاش وارد است، یک خط ثابت را حفظ کرد: قدس قبله جهاد است.
• او مسأله فلسطین را جزئی از هویت اسلامی افغانستان دانست.
• در گفتمانش، حمایت از غزه و مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل جایگاه ویژه داشت.
• او خویشتن را بخشی از امت واحد اسلامی و همسنگر مقاومت قدس معرفی کرد.
این پایبندی، حکمتیار را در صف جهانی اسلام قرار داد؛ صفی که در برابر اشغالگری و معاملهگران ایستاده است.
۳. خلیلزاد؛ ابزار جبهه طاغوت
در نقطه مقابل، زلمی خلیلزاد بهعنوان فرزند سیاسی واشنگتن، تمام عمر خویش را در خدمت پروژههای امریکا و اسرائیل سپری کرد.
• او بخشی از پروژه «خاورمیانه جدید» بود که هدفش حذف هویت اسلامی و به حاشیه بردن قدس بود.
• مأموریتهایش در افغانستان و عراق، همواره با منافع تلآویو و واشنگتن همسو بود.
• تضاد او با حکمتیار، بازتاب همان تقابل بزرگ بود: اسلامگرایی قدسی در برابر لابیگری صهیونیستی.
خلیلزاد همانگونه که با توافق دوحه افغانستان را به بحران سپرد، در سطح جهانی نیز به سیاستهای مشروعیتبخش اشغال قدس خدمت کرد.
۴. افغانستان؛ آیینه تقابل جهانی
افغانستان اگرچه جغرافیایی دور از قدس دارد، اما صحنه بازتاب همان نبرد تاریخی است:
• مجاهدان، خود را سربازان قدس دانستند و در برابر اشغال ایستادند.
• مزدوران، همچنان خلیلزاد کوشیدند افغانستان را از امت اسلامی جدا کرده و به حاشیه بکشانند.
از اینرو، نبرد بر سر قدس تنها یک موضوع فلسطینی نیست، بلکه بخشی از سرنوشت ملت افغانستان نیز به شمار میآید.
۵. قدس و پیوند سرنوشتها
از کابل تا غزه، از قندهار تا بیتالمقدس، یک خط خون و مقاومت جاری است:
• همان امریکا که نیم قرن افغانستان را در آتش افکند، در فلسطین نیز حافظ اشغالگری است.
• همان لابیگران که در کابل بحران آفریدند، در جهان اسلام خدمتگزار صهیونیسماند.
• همان کودکان شهید غزه، همپیمان معنوی جوانان قربانی افغانستاناند.
قدس، نقطه اتصال تمام این زخمهاست.
۶. عبرتهای تاریخی و دینی
این تقابل سه پیام بزرگ دارد:
1. قدس شناسنامه امت اسلامی است. فاصله گرفتن از آن، برابر با از دست دادن هویت ایمانی است.
2. اسلام و طاغوت دو جبهه جاودانهاند. همانگونه که قرآن فرمود:
«الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ كَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت…» (نساء، ۷۶).
3. خیانت به قدس، خیانت به امت است. رهبرانی که در برابر فلسطین کوتاه آمدند، در تاریخ رسوا شدند.
نتیجهگیری
تقابل حکمتیار و خلیلزاد، انعکاس دو جبهه تاریخی است:
• حکمتیار در جبهه اسلام، قدس را قبله جهاد دانست.
• خلیلزاد در جبهه طاغوت، ابزار امریکا و صهیونیسم شد.
قدس معیار نهایی سنجش صفوف است؛ هرکه با آن است در جبهه اسلام، و هرکه آن را معامله کند در جبهه طاغوت است.
امت اسلامی زمانی آزاد خواهد شد که این شناسنامه الهی را پاس بدارد و در مسیر صلاحالدین، شیخ احمد یاسین و شهیدان غزه، در برابر طاغوت بایستد.